فشل الله خدارحمی: دلی بودن، اصلی ترین عامل بقای هنر است

فشل الله خدارحمی: دلی بودن، اصلی ترین عامل بقای هنر است

لیلی رضایی
شنبه 1402/10/23

موزیکفا: فضل الله خدارحمی نوازنده پیشکسوت و حرفه ای کلارینت است که در نواختن این ساز سبک و سیاق منحصر به فرد خود را دارد.

  او زمانی شروع به کار کرد که کمتر کسی راز نوای خوش کلارینت را می‌دانست و در این زمینه فعالیت می‌کرد.

تلاشها، جنگ‌ها و کشمکش‌های او با زمانه‌ و مردمانش داستان‌های شنیدنی بسیاری دارد. با این‌همه از تربیت فرزندانی مسلط به موسیقی سنتی و ایرانی دست نکشید و بهنام و بهزاد خدارحمی را تحویل جامعه موسیقی ایران داد.

از این هنرمند آابومی جدید با عنوان «پدرانه» در دست تولید است که نوازندگی کلارینت خود و موسیقی بهنام خدارحمی با صدابرداری رحیم شب خیر به عهده دارند. این آلبوم بی کلام با فضای موسیقی متنوع و کاملا ایرانی و هشت قطعه ای حاصل تلاش سالهای این هنرمند و فرزندش است که هشت قطعه دارد و قرار است برای نوروز 1403 منتشر و روانه بازار موسیقی جدی کشور شود.

 

‌به مناسبت زادروز این موزیسین با وی گفت‌وگو کرده‌ایم:

 

*وضعیت نوازندگی در ایران از ابتدای زمانی که شروع کردید چگونه بود؟ قابل مقایسه با وضعیت کنونی است؟

پیشترها اعتبار و ارزش هنر متفاوت بود. شاید در نگاه اول خیلی جدی گرفته نمی شد اما کسانی که اهل هنر بودند، اصولی و درست عرصه هنر خود را دنبال می کردند . خانواده ها اگر چه موافق صد در صدی نوازندگی فرزندانشان نبودند، اما علاقه مندان‌ اعماق وجود خود دست به انتخاب می زدند. این در حالی است که امروزه خانواده ها از همان سالهای ابتدایی و حتی زمانی که کودکی هنوز به مدرسه نرفته است، بدون اینکه نظر کودک را بپرسند و یا از استعداد و توانمندی او در زمینه نوازندگی مطلع باشند، به جای او تصمیم می گیرند و بدین ترتیب کودکان ممکن است بدون داشتن علاقه تن به آموزش دهند و در ادامه از آن زده شوند. دلی بودن هنر، اصلی ترین عامل بقای آن است.

بنابراین می‌توان گفت وقتی آن زمان افراد با توجه به تمامی محدودیت های موجود رشته نوازندگی را انتخاب و دنبال می کردند، به ارزش آن واقف می شدند و تقدس خاصی در بین آنها داشت که امروزه کمتر شاهد چنین چیزی هستیم.

 

برای شروع قطعا مشکلاتی سر راهتان بوده است . این مشکلات چه بوده اند؟

نه من که بسیاری از همدوره ای هایم، مشکلات بسیاری داشتیم که عمده ترین آنها به عدم وجود طیف گسترده برای انتخاب بود. شاید اگر کسی مثلا دوست داشت سه تار یاد بگیرد،صرفا به این دلیل که معلمی برای آموزش این ساز در نزدیکی هنرجو نبود، اجبارا ساز دیگری را می آموخت که علاقه کمتری به آن داشت، اما مشکل ساز قبلی را نداشت .

از نظر خانوادگی هم آن زمان‌کمتر خانواده ای پیدا می شد که به فرزندش اجازه دهد که در رشته موسیقی آموزش ببیند. از دیر باز این سخت گیری ها در خانواده ها بوده و همچنان هم ادامه دارد. من نیز جسته گریخته درگیر مسائل و مشکلاتی اینچنینی بوده ام.

 

-به غیر از تکنوازهایی که داشته اید،همکاری های با گروههای دیگر نیز داشته اید؟ کدامها؟

 

 

-در نوازندگی پیرو چه سبکی بوده اید؟ آیا سعی در انتقال آن به هنرجویان و فرزندان خود داشته اید؟

سبک خاصی را مدنظر نداشته ام. فقط درست نواختن برایم در اولویت بوده است. اینکه چگونه بنوازم که احساس درونی ام را به مخاطب منتقل کنم و بتوانم او را تحت تاثیر عواطف و احساسات خود قرار دهم.

طبیعی است که شاگردان همواره آنچه را می آموزند که معلم به او می دهد و‌عملا من نیز از این قاعده مستثنی نبوده و عملا منتقل دهنده تمام داشته ها و آموزه های نوازندگی ام به هنرجویانم بوده ام.

فرزندانم نیز همچون خودم به این مقوله توجه و دقت ویژه دارند .چون همواره سعی ام بر این بوده که هرآنچه داشته و دارم را به آنها انتقال بدهم .

 

- چرا پیشکسوتانی چون شما باید در دیدرس نباشند و از فعالیت به روز شده اشان خبری نباشد؟

 

بخش عمده این مسأله بر می گردد به شخص هنرمند. کم خواهی او و شاید فروتنی بیش از حدش موجبات چنین چیزی را فراهم می کند‌. شخصا دوست دارم یه دور از هرگونه دغدغه و حواشی کار خودم را بکنم تا به بهترین شکل ممکن به انجام برسد.

بخش دیگر این مسأله نیز به فراوانی نوازنده های دم دستی باز میگردد و اینکه چطور بدون در نظر گرفتن وجهه هنری نوازندگی ،تن به هر کاری ولو با ارزانترین قیمت می دهند . به این ترتیب پیشکسوتان به حاشیه می روند و هرچقدر هم که اهل ذوق و هنر و کاربلد باشند، بازهم نمی توانند با چنین چیزی که بر پیکره موسیقی سایه انداخته است، بجنگند.

 

-تحصیلات در موسیقی چقدر می‌تواند تاثیرگذار باشد؟

تحصیلات در هر رشته ای لازمه کار است و همین طور در موسیقی .

لازمه موسیقی دانستن حداقل تئوری موسیقی و نت خوانی است که این خود نیازمند داشتن سواد در این حوزه است. حال اگر این سواد در مدارس آموزش داده شود و در سنین پایین که کودک آمادگی لازم را برای یادگیری دارد،باشد ، بسیار بهتر و اصولی تر است. اگر این سواد برای کسی که می‌خواهد موسیقی را به عنوان شغل و منبع درآمد انتخاب کند، در دانشگاه ادامه داشته باشد، مناسب تر است. ناگفته نماند که برخی مراکز سواد و علم لازم برای آموزش به این عزیزان را ندارند و نمی توانند موزیسین تربیت کنند. توجه به انتخاب مراکز آموزشی اعم از مدرسه و دانشگاه و حتی آموزشگاهها، باید در اولویت قرار بگیرد که نه وقت هنرجو هدر برود و نه تلاش و استعداد او.

نهایتا باید این را نیز در نظر گرفت که هر هنرآموخته رشته موسیقی نمی تواند موزیسین باشد. چرا که علم موسیقی و استعداد و پشتکار لازمه این هنر برای هنرمند شدن هستند.

 

-تربیت شاگرد در زمینه نوازندگی و کلا موسیقی راه درستی را پیش گرفته است؟

عمیقاً به این موضوع باور دارم که معلم موسیقی صرفا می تواند در آموزش اصول اولیه و تئوری موسیقی چیزهایی را به هنرجو یاد بدهد،اما نهایتا این خود هنرجوست که با تمرین و تمرین و تمرین و تلاش می تواند استعدادی که دارد را شکوفا کند

‌.

-آیا مدرسان موسیقی برای انتقال هنرخود به هنرجویان از ایده آل های آموزشی بهره می گیرند؟

 

هر چند در ایران آموزش موسیقی دارد به سمت شکوفایی می رود و می تواند حرف برای گفتن داشته باشد. مدرسان موسیقی داشته ها و آموزه های خود را به خوبی به هنرجویان خود منتقل می کنند اما شاید به آن ایده آل واقعی دست نیافته باشند. به هر جهت اگر مدرسان موسیقی استادان خوبی نبودند نمی توانستند موسیقی را به نسل ها منتقل کنند.

 

-تقلید کجای عرصه موسیقی جا دارد؟

در هر هنری تقلید اتفاق می افتاد و موسیقی نیز از این قاعده مستثنی نیست.

مقلد اثر یا صاحب اثری بودن خوب است اما باید دقت شود که در ابتدای راه جایز است و اگر کسی  تماما و کمالا از دیگری تقلید کند، دیگر نمی‌توان اسم‌هنرمند را روی او گذاشت.

هر کسی ممکن است در آغاز فعالیت خود مقلد باشد و نمیتوان منکر مفید بودن این قضیه شد‌،مشروط بر اینکه ادامه دار نباشد. به همین دلیل می توان گفت تقلید بی تاثیر در روند هنر و مخصوصا موسیقی نیست.

 

-از اهمیت موسیقی در بهره گیری از مسائل روز اجتماع بگویید!

 

این دو از هم تاثیرپذیری دارند . گاهی اتفاقات مهم تاریخ به واسطه موسیقی به گوش همگان می رسد. گاهی نیز با موسیقی می توان روی امور مهم اجتماع تاثیر گذاشت و به عبارتی جو را متاثر کرد. ایران کشوری است که موسیقی در خون مردمانش جاری است و نمی توان به راحتی آن را از زندگی اشان حذف کرد. به همین دلیل غالب مسائلی که در جامعه اتفاق می افتد، درباره اشان موسیقی ساخته می شود که بارها و بارها شاهد بوده ایم و اتفاقا این آثار، آثار ماندگاری نیز شده اند.

 

-این جوها چه تاثیری در کلیت موسیقی میگزارد؟

منجر به ماندگاری موسیقی می شود اگر سفارشی کار نشود و دلی کار شود. بسیاری از آثاری که در اثر جوسازی ها ساخته و منتشر شده اند، موسیقی های پر شنونده و پر مخاطبی شده اند و در میان مردم زمزمه می شوند. پس می توان گفت تاثیر رو به رشدی بر روی موسیقی داشته و دارند.

 

 

-باوجودی که اصل هنر موسیقی مدیون نوازنده ها و اهنگسازهاست فکر میکنید چرا خواننده ها جولاندار هستند؟

به جهت اینکه جو به نفع خواننده هاست و مردم دوست دارند کسی که میخواند و توی ویترین است را ببیند. برایشان مهم نیست چه کسی آهنگ را ساخته، چه کسی ترانه آن را نوشته و یا چه کسی نوازنده آن است. بلکه مهم این است که خواننده آن چه کسی است. چون فقط خواننده توی چشم است و به چشم می آید. باید این مسأله را حل کرد و به عوامل زحمتکشی که پشت صحنه فعالیت می کنند، بیشتر بها داد تا مردم نیز آنها را بشناسند و قدردان هنر آنها باشند.

 

-موسیقی سنتی ایران دهه ها از موسیقی پاپش جلوتر است؟ فکر میکنید دلیلش چیست؟

چون ایران مهد موسیقی سنتی است . موسیقی سنتی ریشه در فرهنگ، روح و زندگی مردم دارد‌ این موسیقی حاصل قرن ها هنر، تلاش و عشق است. در حالی که موسیقی پاپ ساخته مدرنی از فرهنگ عوام است که در روح ما جای خود را باز نکرده است.

 

-پیام شما به نوازنده های جوانی که به تازگی وارد عرصه شده اند،چیست؟

تلاش کنند و جایگاه نوازنده را در موسیقی بدانند . برای خود و هنر خود ارزش قائل شوند و هنر خود را ارزان نفروشند.

احترام به هنر را فراموش نکنند و تا می‌توانند پیشکسوتان را در یابند و احترام به آنها را فراموش نکنند. در غیر این صورت نمی توان نام هنرمند بر رویشان گذاشت

 

 

دیدگاه خود را ثبت کنید.
دیدگا‌ه‌ها

برای دسترسی به تمام امکانات موزیک‌فا لـطفا وارد شـویـد و یا ثـبت‌نام کنید.

ورود به حساب کاربری ثبت‌نام