دل دادم و دل بردی پوشیده و پنهانی
در سایه ی چشمانت من ماندم و حیرانی
رفتی و دمی بی تو آرام نشد دریا
من ماندم و یک دنیا آرامش طوفانی
با هر که به غیر از تو بیگانه و خاموشم
ای جرات آغازم ای فرصت پایانی
با حسرت دیدارت طی گشته بهار من
با خاطره ای بشکن ای بغض زمستانی
دل را که خبر کردم دیدم که تو پیدایی
هر سو که نظر کردم دیدم که تو پنهانی