ای ماه من پنهان نشو دوری نکن از آسمانم
ای ماه من امشب چرا بی آشنا بی همزبانم
ای بی خبر از من جا مانده ام از تو
باید چه کنم با دنیای پس از تو
ای تاب و توانم بی تو نتوانم
با گریه سحر شد شب های خزانم
عشق ...
جانم به لب آمد جانا در عشق تو من رسوای جهانم
عاشق تر از آنم ای یار از بند غمت دل را برهانم