نيمه شب آمد و باز جز من كسي بيدار نيست
قد من از اين زندگي بي تو كسي بيزار نيست
چشمها در خواب ناز و چشم من در موج اشك
هيچ كس اندازه من از درد عشق بيمار نيست
بعد تو همدرد من كسي به جز ديوار نيست
گفته بودي كه خدايي هست ولي انگار نيست
يا كه برگرد يا كه برگردون منو به زندگي
اين كه ميخوام باز بياي هر چي كه هست اصرار نيست
چشمها در خواب ناز و چشم من در موج اشك
هيچ كس اندازه من از درد عشق بيمار نيست
عشق شوخي بردار نيست
جز تو ديگه دلدار نيست
اين نفس كشيدنم چيزي
به جز آزار نيست
عشق شوخي بردار نيست
چشمها در خواب ناز و چشم من در موج اشك
هيچ كس اندازه من از درد عشق بيمار نيست