از پنجره بارونو ببین ای دل تنها
سنگینه تقاص غم این عهد شکن ها
این دُرّه جوانی که گران است عزیزم
دادم به خیال ته این ذهن مریضم
تو این دل وا مونده پر از حرفه ، چقدر حرف
خشکیده تو فکرم که نمیخوامو نمیگم
دائم پی چیزی که ندارم که ندیدم
من اول راهم که به آخر نرسیدم
یارم تو کجایی که ندارم خبر از تو
انقدر فراموشی و اجبار کشیدم
حتی خودمم رفت ز یادم که خرابم
از بس به دلم آنچه که میخواست ندادم
من مثل جزیرم که اسیرم که اسیرم
یه قایق بی مقصد گم کرده مسیرم
طوفانیه دریای من و اسکله تنهاس
با ضربه هر موج چه آهی نکشیدم