حامد حسینی پور هی امون

درا رو منم بستی آخرش کجا رفتی
میگی که دوری سخت نیست دلتو ازم کندی
یه روزی تو باد آخر میام توی دست تو
قاصدک میشم پر میکشم به هوای تو
چجوری دلت اومد بگی عاشقم نشو
باورش چه سخته دستاتم مال من نشد
هی امون امون یارم چه بی وفا بود
ترس نبودنش واسم عذاب بود
گفتم بیشتر بمون نموندی تو یه ساعت
گفتی میرم نمیبینی منو تا قیامت
دوری از دستات واسم عذابه
میدونستی که بری همه چی خرابه
حال این عاشق رو تو نمیدونی
تو روزای سخت من گفتی نمیمونی
هی امون امون یارم چه بی وفا بود
ترس نبودنش واسم عذاب بود
گفتم بیشتر بمون نموندی تو یه ساعت
گفتی میرم نمیبینی منو تا قیامت
گفتم بیشتر بمون نموندی تو یه ساعت
گفتی میرم نمیبینی منو تا قیامت