رَف از غَمِش . پشتِ سَرِش
شهرو تبِ . جنون گرِف
رفت و همه وجودَمو
یه دردِ بی . اَمون گرِف
زیرِ بارون توو دلِ شب
تمومِ تنَم گریه شد
ساعتایِ شهر تاابد
خوابِ همین . ثانیه شد
توو کوچه ها . یِ غم زده
مونده هنو . زَم ردِ پاش
هرشب خَرا . بَم می کنه
از نو همه . خاطره هاش
(به خاک و خون . نِشَس دلم
رَف افتاد از نفَس دلم
به گوشِ یه دنیا رسید
چجوری رَف . از دَس دلم