آتش بس نمیدونم که بعد رفتنت آرامشی بازم هست
یادت رفت یه حرفایی که من آروم بشم بازم هست
نمیدونستم این رسم زمونس هرکی عاشقتر بشه بازندس
آتش بس تمومش کن همه حرفایی که بی فایدس
یه حرفارو نمیشه زد ولی این دل هنوز یادش هست
یه وقتایی دلم پر میشه تا مرز جنون ولی خب وابستس
تو زبونی نمیتونی بگی تو رو دوست دارمت
که میری میزنی دم از حس قشنگی
که ساختی تو ذهن خودت
تو بلدم نبودی الکی بگی عاشقمی تو تکی
که میخواستی بشم یکی عین خودت
بیچاره دلم سکوتشو میدیدم
دیوانه شدم غرورتو میدیدم
عاشق نبودی بفهمی چی کشیدم
عادت کردم به نبود تو حرفای پوچی که باور کردم
باز سر کردم با همین
حرفای دروغی و عشق و تو خاطره هام غرق کردم