دُکمه ی بَرگشتت کجاست زِندگی حالم بده هَرکی دَستشو گرفت پُشتمو خَنجر زَده
کجای کارم خَطا بود کدوم کارم اِشتباه بود به تهِش رِسیدم اما خُدای ما هَم خُدا بود
حَرفامو بذار بمونه تو سینم جُلوی اشکامو خودَم تکی میگیرَم
با اینکه بی تَقصیرم بازَم از این شَهر میرَم
با هَرکی خوب بودَم باهام بَد شُد خوبیمو دید وَلی ازم رَد شُد
با هَرکی دَست دادَم دَستمو رَدش کرد راهَمو سَدش کرد قلبمو پَرتش کرد
وَلی قلب مَن انقدم بَد نیست حَق مَن وَلی انقدر دَرد نیست
دُنیای نانجیب انقدر بَد عَجیب زَدی زَخم به مَن اینکه حَق نیست
حَرفامو بذار بمونه تو سینم جُلوی اشکامو خودَم تکی میگیرَم
با اینکه بی تَقصیرم بازَم از این شَهر میرَم