میتوانم برات بنویسم
با تو بودن چقدر زیبا بود
خندهای که براش میمُردم
سهم من از تمامِ دنیا بود
میتوانم بگویم آمدنت
هدیهی هر چه کار خوبم بود
میتوانم بگویم آن رفتن
بیگمان آخرین غروبم بود
میتوانم برات گریه کنم
میتوانم بمیرم از دوریت
میتوانم ببوسمت از دور
وسط خندههای مجبوریت
میتوانم نخواهمت اما
دوست داری دوباره نامه بده
میتوانم، نمیتوانم نه
به فراموشیم ادامه بده
دوری از من، چقدر، خیلی دور
میرسی، گرچه دیر، خیلی دیر
تا ببینم چی میکند تقدیر
با دو تقصیر کار بیتقصیر
میتوانم نخواهمت اما
دوست داری دوباره نامه بده
میتوانم، نمیتوانم نه
به فراموشیم ادامه بده