داری در میری از چی
مگه دنیا قفس نیست
قفس معلومه از اسمش
دیگه فرار نداره
چقدر میجنگی بس نیست مگه دنیا قفس نیست
اسیر خام زندون بودن افتخار نداره
قراره چی بمونه از این شاعر تو یادت
از این شاعر که تو خاک دلت مزار نداره
من از چشم خودم تا نگاهت ریل چیدم
که برگردی ولی دیدم چشات قطار نداره
برگرد به دلی که خونته به کسی که هنوز مثل قبل دیوونته
چمدونتو پر کن از روزای خوبمون بیا تا هنوز قطار اشک رو گونته
صد تا پاییز اومده صد تا زمستون رفته
از تو آغوش رگام یه عالمه خون رفته
کلی بارون زده که سر زده خیسم کرده
از این خونه ساکت کلی مهمون رفته
زندگی رو ریل تکرار این دفعه ام شبیه هر بار
هر چیزی که سخت به دست آوردم آسون رفته
نفسم بودی و رفتی نفست مگه نبودم
خیلی وقته که هوا از ریه هامون رفته
برگرد به دلی که خونته به کسی که هنوز مثل قبل دیوونته
چمدونتو پر کن از روزای خوبمون بیا تا هنوز قطار اشک رو گونته