زدن سایمُ با تیر که اونم نموند پشتِ منو
پشتم الان خالی تر از شکم اونیه که میخوابه گشنه شبو
یه روز میشکونم این قفلِ درو
چون تو همه موقعیتا گفته نرو
منو آرزوهام زدیم زُل به همو
اونم گرفت ازم قولِ رسیدنو
قلع و قمع شدم تا قد کشیدم
زندگی زد بم اونقدر کشیدم
دمِ دست نباشم ته بشینم
ته نشین شدم لا این آدما
اما حل نشد مسالم تَش که هیچ وقت
نه های و هوی دارم نه سر به زیرم
نفهمیدم کی رفیقام ته کشیدن
زدم بیرون کم شم از یه جمعِ دیگم
از اونجا مونده از اینجا رونده
دروغ بوده اگه خروس خونده
کپکِ من از خروس خون بی تکون مونده
زیرِ برف ندارم نای پرواز
ندارم رمق و دل و دماغ
درومد از روزگارم دمار
اگه هنوز خوبه حالم الان
چون پُرش کردم تَرَکامو با طلا
برو بسته شدن همه درایی که زده بودم
میان با دسته گُلم همونا که زدن دخلمونم
نبوده کسی دورم قدم بزنیم تا سرِ کوچم
دیگه خسته شدم از اینکه واس همه نردبونم
هرو میشه اوضاع پیچیده تر
یکی میاد و نسخت رو میپیچه تش
از سکه افتاده ویترینتم
نمیتونی کنی زیر سیبیلی رد
همه چی قشنگه از دور تا ثابت شه عکسش
منم دارم بالا چشم ابرو ولی نیوردم خَم بش
میشکونم با دُمم گردو اما نی رو لبم خنده
یه روز میفهمی همه چی گیم بود
این قصه پایانش تلخه
یه روانی خارج از آسایشگام
که خرابه اوضاعِ آزمایشاش
فرارم از هرچی بازارِ شام
محالِ نشنوم داستانِ درام
حواس جمع راه میرم دست به عصا
تا نمونه زخمی آثارش بام
بودم تو هر شرایط آماده باش
چون همه تو آستین یه چی آماده داشتن
فکر کردم اوضاع به کامِ مدام
رفت رو سرم یه کلاهِ گشاد
پُر شد از کاغذ مچاله اتاق
شدم پاسکاری لا چاله و چاه
خوردم دودِ چراغ اما خبری نشد از غولِ چراغ
که بیاد بیرون از توی چراغ
بش بگم یه جای دور از این آدما واسم خونه بساز
کجای کارم اشتباه بود که رفته دودش چشام
منی که بودم با همه روراست
اما رودست خوردم از همه دوستام
بلند میشم رو دستِ همه غولا
سرو دست میشکونن همه اونا
واسم چون دارم تو کارم یدِ طولا
همیشه بود ریشم تهش تو آب
برو بسته شدن همه درایی که زده بودم
میان با دسته گُلم همونا که زدن دخلمونم
نبوده کسی دورم قدم بزنیم تا سرِ کوچم
دیگه خسته شدم از اینکه واس همه نردبونم
هرو میشه اوضاع پیچیده تر
یکی میاد و نسخت رو میپیچه تش
از سکه افتاده ویترینتم
نمیتونی کنی زیر سیبیلی رد