آه ای غم پیش از باران
آرامش قبل از طوفان
ای بغض به اشک افتاده
از چشم رقیبان پنهان
دردا که به دام افتادم
در خاطره ها سر گردان
ای بخت به خاک افتاده
کابوس شب بی پایان
دست از سر جانم بردار
ای لرزش قبل از آوار
دست از سر جانم بردار
ای ترس شب قبل از دار
در آیینه ها میبینم
هر لحظه نشانی از تو
دنبال خودم میگردم
آن صورتک خندان کو
آی آیینه ،،رو در رو
آن صورتک خندان کو
از چشم همه دزدیم
زخمی که به جانم افتاد
تنها به خودم دل بستم
از زمزمه ها بی زارم
دست از سر جانم بردار
ای لرزش قبل از آوار
دست از سرجانم بردار
ای ترس شب قبل از دار