شدی تو هوای نفسهای من
که تنها دلیلی واسه بودنم
بمون پیشم و فکر رفتن نباش
که با رفتنت تو خودم میشکنم
توخواب و بیداری دلم با توئه
توکه بیشتر از آرزوی منی
یه وقتایی انقدر بی تابتم
که انگار تو قلبم قدم میزنی
بذار دستاتو توی دستای من
ببر تا شکفتن دل و جونمو
مث غنچه ها ازته دل بخند
بهاری کن از نو زمستونمو
روزایی که نیستی شکسته پرم
دور تنهایی مو قفس میکشم
منو لحظه ای از خودت دور نذار
منی که به عشقت نفس میکشم
بذار دسمتاتو توی دستای من
که از بغض دلتنگیها رد بشیم
واسه پرسه ی زیر بارون و برگ
مبادا یه لحظه مردد بشیم
بذار دستاتو توی دستای من
ببر تا شکفتن دل و جونمو
مث غنچه ها از ته دل بخند
بهاری کن از نو زمستونمو