فرصت بده به من که تو را باورم شود
زیبای آنچنان که به سر. فکر عشق زد
تصمیم ساده ایست که تورا عاشقانه خواست
محض جنون تو که نباید بهانه خواست
من بیقرار تو حتی در کنار تو
دور از تو هر شبم منمو انتظار تو
هر جای خانه ام مانده عطرت بجای تو
دور از تو خود بگو چه کنم با هوای تو
آرام و دلنشین تو چه میدانی از دلم
آنگونه عاشقم که نمیگردم از تو کم
شیرین ترین من تو ببین حال وروز من
باخنده های خود به دلم. کم نمک. بزن
بعد تو گریه کار شب و روزم
بعد تو چون شمع همیشه میسوزم
همچو گیسویت تورا پریشانم
پای تو عمری همیشه میمانم
شور شوق من ماه شبانگاهان
بی تو تاریکم غرق غم وآهم
لب ولبخندت درد مرا درمان
همه رویایم تویی عزیز جان
آرام و دلنشین تو چه میدانی از دلم
آنگونه عاشقم که نمیگردم از تو کم
شیرین ترین من تو ببین حال وروز من
باخنده های خود به دلم. کم نمک. بزن