آمدی و باز یاد خانه کردی
یاد این هم خانه ی دیوانه کردی
امدی جانم به قربانت ولی حیف
دیر یاد منو این ویرانه کردی
سوختم در آتش دوری تو
سوختم خاکسترم را باد برد
خواستم سمت تو باد آرد مرا
باد اما نا کجا آباد برد
کار بگذشت ز کارو امدی
با غم افتاد ز بار و آمدی
روز و شب در انتطارت ماندم
صبر ایوب تمام شد آمدی