چه شبا کنار بسترم نشستی مادر
زیر بار غصه ها یکه شکستی مادر
آخ که من نفهمیدم که خسته بودی مادر
کاشکی من میفهمیدم که خسته بودی مادر
بذر امید و تو دلم کاشتی
از دلم غصه رو برداشتی
توی این دنیای دیوونه
حق نبود یکه و تنها شی
حق نبود یکه و تنها شی
بذر امید و تو دلم کاشتی
از دلم غصه رو برداشتی
توی این دنیای دیوونه
حق نبود یکه و تنها شی
حق نبود یکه و تنها شی
ندیدم من از تو یه گلایه و شکایت
دیدنت برای من زیارت و عبادت
مادرم مادرم مادرم قربون اون دستای پینه بسته ات
قربون مرامتو چهره شکسته ات
واسه من دل نگرونی صبح تا شب شب تا صبح
واسه من دل نگرونی صبح تا شب شب تا صبح
توی چله ی زمستون یا زیر آفتاب سرخ
بذر امید و تو دلم کاشتی
از دلم غصه رو برداشتی
توی این دنیای دیوونه
حق نبود یکه و تنها شی
حق نبود یکه و تنها ش