شعرمون مُهرِ غضب خورده رئیس
روزگارمون به شب خورده رئیس
انتخابمون رکب خورده رئیس
غم وبال دلِ تنگمون شده
زندگی میدون جنگمون شده
همه از همدیگه غافلن رئیس
دزدامون شریک قافله ان رئیس
ما رو به نداشتن عادت دادن
اونا که دست رفاقت دادن
حالمون بدجوری دآغونه رئیس
کبکمون خروس نمی خونه رئیس
من دیگه شبام سحر نداره
جوونیمو کشتن نیازی به ارشاد نداره
همه باورامو کشتن
اصلا دشمن کدومه؟
ببین از دم رفیقن اینا با اجنبی و دشمن
واسه حفظ قدرت یهو دیدی جنگ راه انداختن و واسه طبیعی جلوه دادنش بچشونم کشتن
مسئولین کودن
گنده مملکت یه کارایی میکنه که ببین همه کم اوردن
شیطان میخواد توبه کنه ریخته همه کُرکاش
از دست آدما که مرده توشون وجدان
تو روی شهدامون من یکی شرمندم
وطنمو قایم کردم پشت همه بغزام
حاجی اینجا دارن همه جوونارومیدرن
تو صورت ناموسمم بی رحمانه میزنن
میزنن مشت به سر مادر مظلومم
همونا که دم از عدالت علی میزنن
وطنم شرحه شرحه خونو لاله زار
سرنوشت درختامون چوبه پای دار
قسم به خدا و این خاک پاره پاره
اینجا دیگه جایی واسه دلخوشی نداره
دشمن اومده میونمون رئیس
ترس افتاده به جونمون رئیس
جون نداره پهلوونمون رئیس
وقتشه زمونه باطلت کنه
وقتشه که صندلی ولت کنی
هیشکی اینجا دیگه پشت هیشکی نیس
این گلایه ها رو با خون بنویس
خسته ا م از تو و این شهر حریص
حال من بَده منو بکش رئیس