صبح شده صبح شده چشماتو واکن
آفتاب تیغ زده پنجره را وا کن
سینه سرخ می خونه شاخه را نگاه کن
رقص گنجشک ببین سرتو بالا کن
قمری آواز می خونه عشق وصدا می کنه
زندگی چه آسونه اخماتو واکن
یک شب از عمرت گذشت
خود ندیدی چه گذشت
دیدی چه آسون گذشت
غم رو رها کن
صبح شده صبح شده چشماتو واکن
آفتاب تیغ زده پنجره راواکن
سینه سرخ می خونه شاخه رو نگاه کن
رقص گنجشک ببین سر تو بالا کن
خنده خورشید نگر شد سپید تاریک نگر روز نو روزی زنو دست به دعا کن
کن توکل بردرون نیست آنت در برون
هرچه خواهی زان بکن همت بجا کن
عمر چه ساده میگذرد بی افاده میگذرد
گر که هستی شادمان شادی به پا کن
شو برون از رخت تن از بند اهرمن
تیغ بر ظلمت بزن غوغا بپا کن
روشنی را پیشه کن روی
روی عقل اندیشه کن
زندگی را شیشه کن
آن پس صفاکن