تو برف و بارون فکر هم
حال و هوامون شکل هم
پیاده روها کافه ها،
تو رو میارن یاد من
با اینکه از تو دور دور
همیشه من بودم صبور
روزایی رو یادم میاد
رها شدیم از این غرور
جمعه ها کافه ها باز بودن
تموم دنیامون راز بودن
بی هوا ساز مخالف می زدی
تازه فهمیدم اینا ناز بودن
یکی بودن برام معنی داره
فاصله، بذرای دردو می کاره
وه که اون روزا کجا، ما کجا
چه کنم با تو باشم یه جا!!!
تو همون فکر بکر منی
تویی که انزوا رو می شکنی
تو همون ساز صدای منی
تو یکی شدن رو فریاد می زنی