آواز تلخ
خانه ام آتش گرفتست ،
آتشی جانسوز
هرطرف میسوزد این آتش
پرده هاوفرشهارا تارشان باپود
من بهرسو میدوم گریان
درلهیب آتش پردود
میکنم فریاد،آی فریاد،آی فریاد
لبها پريده رنگ و زبان خشك و چاك چاك
رخساره پر غبار غم از سالهاي دور
درگوشه اي زخلوت اين دشت
هولناك
جوي غريب مانده بي آب و تشنه كام
افتاده سوت و كور
دردم اينست كه من بي تودگر
ازجهان دورم و بي خويشتنم
تا جنون فاصله اي نيست
ازاينجا كه منم
گر ت دستی دهد
باخويش در دنجي فراهم باش
بخوان آواز تلخت را
وليكن دل به غم مسپار
اخوان ثالث