«شب»
تموم کار شب اینه
به کوچه چشم می دوزه
تا برگردی به این خونه
که بی تو داره می سوزه
نمی دونی نبودِ تو
چه کاری دست من داده
یه قانونِ تو این خونه
که بی تو گریه آزاده
که بی تو گریه آزاده
شب و بارون تب و گریه
هوای حالمو دارن
تو که نیستی کنار من
همه تا صبح بیدارن
شب و بارون تب و گریه
هوای حالمو دارن
تو که نیستی کنار من
همه تا صبح بیدارن
می خوام از تلخی این خونه رد شم
بگردم ردِ پاهاتو بگیرم
ولی میترسم از اینکه بیامو
نتونم جلوی راتو بگیرم
واسه برگشتن تو دیر اما
نشستم من به امیدی که زوده
همه ترسم از اینه باورم شه
که برگشتی تو این رفتن نبوده
همه ترسم از اینه باورم شه
که برگشتی تو این رفتن نبوده
شب و بارون تب و گریه
هوای حالمو دارن
تو که نیستی کنار من
همه تا صبح بیدارن
شب و بارون تب و گریه
هوای حالمو دارن
تو که نیستی کنار من
همه تا صبح بیدارن