بخدا بی تو پر از غم و درد و اندوهم
نباشی یه ویرانه ی متروکم
ویران شدم با رفتنت برگرد
چشمام کل تنم رو بی تو خیس کرد
برگرد
مثل شمع میسوزم تو نبودت کجایی
چرا این همه تو بی وفایی
چرا نمی آیی نمی آیی
برگرد تا نشدم یه دیوانه شبگرد
برگرد غم دوریت مرا دیوانه کرد
برگرد
حالا که ازم سفر داری برو
با این که از دلم خبر داری برو
نمیگیرم جلو راهه تورو
من دیگه نمیشناسم این آدمو
روزی به سراغم می آیی...
که نیست از من نشانی..
برگرد تا نشدم یه دیوانه شبگرد
برگرد غم دوریت مرا دیوانه کرد
برگرد