متن ترانه:
پالتوات رابپوش وراهی شو،تارسیدن به مرز تنهایی
کافه ها را یکی یکی طی کن ، در شب روسیـــــــاه یلدایی
خط بزن خاطرات عشقت را ، دل بکن از خیال آغوشش
خسته شو از غبار سردی که ، خانه ات را گرفته بر دوشش
رد شو از این سکوت دردآور،با غروری که هی له ش کردی
شب به شب در دلت بگو معشوق ، من نمی خواهمت که برگردی
پالتو ات را بپوش و راهی شو ، خالی از بغض های تکراری
عاشقی را بکش به صُلابه ، بین مخروبه های بی عاری
عاشقی امتداد تنهایی پیش معشوق های توزرد است...
پالتو ات را بپوش و باور کن عاشقی طعم تلخ یک درد است