شروع میشه
داستان یه ترک مشتی
میکنم
همت رو بازم
ولو میدونم اینم چیزی تهش نی
چرا میدونم؟
فکر کن یکم
امثال شما میان بالا کشکی
اهواز
سرپاییم
دونه به دونه سوراخاشو گشتیم
بگو ویکتور
چی اومده سرت؟
چرا فراری از ماشینای گشتی؟
قلمم
حرمت داره
هر شب و پای برگه هام اشک ریخت
مشکی
ست با درونم
از اون رنگای متالیک مشتی
اینجا من توی میدون جنگم کلمه ها جنگی ولی تو مشقی
دنبال سرشی
مشق رو میگم
پی اینی بهت بدن سرمشق چی
که بری قرقره کنی شاش بقیه رو
پیدا نکردی هرچقدر گشتی
منو میبینی همه جای شهرم
کافیه بزنی سطحی یه گشتی
ریده بازارت؟
بیا اینو بگیر
بزار تو خزانه ت
کردی یه دشتی
منم بیست چاری غرق توی بحر رپم
روزا راست شبا فوری چپ میشم
پر اسمیه دورم هرجایی که رفتم
نباس هله هوله باشه نزدیکم
نداره ترک امروز رو ترجیع بند
فقط تکنیک و قافیه ست ترجیحم
تصویرا تاره روحیه م بد تیره ست
نسبت به همه آدما بدبینم
بازم یه گوشه ای توی خفا شبا میشینیم
تصاویر روز کنار هم دیگه میچینیم
چندتا کام خوب و خفن و ضربتی میگیریم
دنیا رو از زاویه های دیگه ای میبینیم
فلذا
برگشتیم
حالا دیگه کردی یه دشتی
وقتشه یکم به روزامون وصل شی
از رو زمین قطع شی
تو سیاهی پرت شی
تأثیر مون رو میبینی رو ملت
شاید توهم بزنی توی هوا پخشیم
باس پیشروی کنیم توی کوچولو
نمیتونی داشته باشی خصومت شخصی
شبا تو دیدم شر شبا تو دیدم
میگه موری دیشب پاچیدم شباتو دیدم
سمیه فضات حالو و هواتو میگم
هوا فضا گاییدم چه حوایی دیدم
چرخ میزنه هی دائم دنیا دور سرم
میزنه ته دماغمم هم بوی حشر ازش
از حس و حال لزجم هم نگم اصلا
از حس و حال لزجم هم اصلا نگم
حس کردی که داری میری فوری برگرد
دیر جنبیدی رو اوری ریدی بدبخ
تو که زده داری همه رو پ بحثی نی دیگه
ما هم میگیم زدی واردی که خودت بهمن
مهتاب رو میخوام جوری شبا توی شهرم
یه شنل کم دارم کص خوار بتمن
هنو مونده رو دستم جای دستبند
عادیه چون که ندارم جای ترس من
فکر شده ولی درگیری ها رو هستم
مهره چین ولی نیستم پای شطرنج
روی بیت کورس نگاییدم فقط دربست
درد سر رو ول کن دارم سردرد
سوایی هم داشتیم الان همش درهمه دیگه
پسر بهتره من برم اصلا