الو سلام مامان حالت چطوره رفتیو پسرت مونده با حال بی خودش زندگی ی تردمیل داره میدویه دیگه قلمم هم فقط داره ناله میکنه
بهشتی شدی خوشبخالت بگو ببینم هنوزم هست سرفه کارت هنوزم بابا نشسته چشم به راهت داداشم در نیومد از تو فکرو خیالت
دلم تنگه واسه ادمای شهرم روزایی که مامان میگفت خیلی کله خرم
دشمنا زیاد رفیقامون کمن اونایی که می خواستن زمین بزنن ام
اصلا
یادم رفت چه دردایی دارم از مدرسه جیم زدیم زنگای آخر
روز بروز روزهام فرق دار باهم
این شبا دارم چند جا می خوابم
خالیه پیشم دردات باهامن
صدات میاد سرپا بیدارم
همدم شده تنها سیگارم
زخمام زیادن کم دارم تاقت
آروم نمیشم این روزا با حرف
ولی هنوز تو این خونه جات هس
این روزا داره طعم غروب
تنهام همیشه تو جمع شلوغ
قلبم سرد تره از قطب جنوب
حسم شده حسی مثل جنون
ورس دو
خیلی وقته سر نزدم ب خودم
آخرین بار گفتم خیلی بی خودم
از خودم هی میبرم
چرا نقدر جدی شدم
من وشهر آسفالتی کثیف
منو شهرو باطل های سگی
شهرمون میزد ساعقه شدید
این شهر هیچوقت مثل مارو ندید
صدام جدیداچ بغضی داره
تو جعما بودن چ خوفی دار
از حرفام دار کفر میبار
بزار موضوع هام کلی باش
شدم بازیچه دست ناکس
بازند تو دست آخر
خودمو ازدست ک دادم
امید دارم سخت راهم
گیر کردم تو تیر سیاه
تنم لباس تیر میخواد
واسه هر جا شیر نمیاد
پروانه هم اول پیله می خواد
چه بلای داره سرمون میاد
دورمون پر شده از چرندیات
یا محاصره کرده تمع زیاد
قلبم روحمونو هم شبم بیدار
الو سپی احوات همون
هنوزم زیر چشات کبود
ساعت ۵ جای همشگیم
حل من برک منتظر نمونه
این پسر ماتم دیده
غم درد مادر دیده
جلو چشاش مرگ مادر دیده
روحت شاد مامان