یاد آر...
هرچه جنگیدم مهربان نشد بخت
خانه ام اینجاست پشت دیواری سخت
ای وطن دردی بی امان بر جانم
کارِ کفرم نیست غربتت بخوانم
دریایت میرانَدَم، دستانت پوشاندَنَم
کو سقفی مأوایِ ماندن؟
بی رحمی باجانِ ما
این عمرم، این خون بها
ترسیدن گذشته از من
یاد آر از ما فرزندانت رویایی که رفته بر باد
رفتم شاید جایی باشد دنیایی برای فریاد
دریایت میرانَدَم دستانت پوشاندَنَم
کو سقفی مأوایِ ماندن
بی رحمی باجانِ ما
این عمرم این خون بها
ترسیدن گذشته از من