میترسم از آیندهای که توی اون غمگین بشم
بی تو بهم بریزم و چیزی شبیه این بشم
میترسم از چشمای تو وقتی نگاهت مبهمه
میترسم از اینکه یه روز تنها بشم بین همه
از قاب عکس روی میز ، از فکرهای قبل خواب
دریازده میترسه از هرچی که میده بوی آب
دنیای ما اندازه ی دنیای همدیگه نبود
از بین ما شاید یکی اونکه خودش میگه نبود
دارم واسه جدا شدن خودم رو حاضر میکنم
غرور من شکسته و هی حفظ ظاهر میکنم