جز سایه چه انداخته ام
بر سرت ای عشق
گنجشک گذشت از بغلم
شانه به سر شد
دل بسته ی هر کس که شدم زخم زد و رفت
هر شاخه که از شانه ام افتاد تبر شد
من اوج گرفتم که غریبانه بیوفتم
من مرتفع ام در پی من سقوط سختیست
من را چه کسی غیر از خودم از نفس انداخت
در خاطره ی هر تبری رد درختیست
من عاشق تو بودمو تو با نفر بعد
در سبزه آغوش خودم لانه گرفتی
جز تو به کسی ثانیه ای فکر نکردم
جز دست من از دست همه دانه گرفتی
من عاشق تو بودمو تو با نفر قبل
من عاشق تو بودمو تو با نفر بعد
تا کی به هوای تو فقط بند بریزم
من خسته ام از خاطره لطفا تبر بد
جز سایه چه انداخته ام بر سرت ای عشق
گنجشک گذشت از بغلم شانه به سر شد
دل بسته ی هر کس که شدم زخم زد و رفت
هر شاخه که از شانه ام افتاد تبر شد