هرعبورت مثل یک پایان شد هر قدم که دور شدی طوفان شد
عاقبت بین من و احساسم قصه ی این گوی و این میدان شد
هر مسیری با تو بود ویران شد قطره های اشک این چشمان شد
آن فرشته که همه دنیام بود عاقبت در غالب انسان شد
در دلت چه ها نبود که بر زبانت رسید چه کرده بودمت به جانت رسید
که از من عاشق بی قید و شرط به تو فقط یه بغض امانت رسید
هنوزم مو به موی من فدای تار موی تو فرشته یا که آدمی عزیزست هر دو روی تو
گرفته کل خانه را هوای عطر و بوی تو من هرچه از تو دور شدم رسیدم باز به سوی تو
هر مسیر زندگی رد پای تو بود هر صدای قلب من هم صدای تو بود
هر قدم به تو رسید هر تپش ز تو تپید هر ادامه ای که بود بحر راه تو بود