تقویم لعنتی اینروزهای نحس
مرداد رنگخونقلب منو شکست
آه ازغم پدر داد از غمپدر
رفت و تموم شد این فصل هماز پدر
چشمان غرق خون شب گریه های من
بغض گلو و نعره ی خونبار اشکمن
رفتی پدر چرا این عهد ما نبود
ازدست میرود هرچی کمانده بود
از دست میرود هرچی کمانده بود
هر روز رفتنت هم قد قرنهاست
موی سپید مادرم گویای ماجراست
برفی نشسته است بر قامت خمش
لبخند رفته و غمگشته همدمش
مادر برای ما دیگر پدر شد و
شوق دوباره دیدنت همبیشتر شدو
جان پدر چرا اون پیرتر شدو