من گذشتم از تو و از زندگی
من گذشتم با همه دل دادگی
من گذشتم از دل حادثه ها
گر چه تو بیگانه می دیدی مرا
شده شمعی بی فروغ و رو به باد
دل من که بود زمانی شاد شاد
شب رویایی من چه بی ثمر
خفته بودم و ز عشقت بی خبر
فصل زردی بعد فصل نسترن
فصل سردی بعد رویش چمن
یه سکوته بعد یه رویای خوش
شب و روزا چه بلند و چه خموش
شب رویایی من چه بی اثر
گفته بودم عشق تو تاج به سر
شب رویایی من چه بی ثمر
خفته بودم و زعشقت بی خبر