چقدر زخمی از دشنه ی روزگاریم
چقدر آه ناگفته تو سینه داریم
به غیر از همین آستین غریبی
کجا بغض هامونو باید بباریم
غم ما تو هر سینه ای جا نمیشه به این سادگی ها دلی وا نمیشه
دیگه هیچ لبخند آرامبخشی حریف دل خسته ی ما نمیشه
زمونه نفس های ما رو گرفته جای دستمون پای ما رو گرفته
با این روز و شب های کابوس وارش نجنگیده رویای ما رو گرفته
خدایا غریبیم دریاب ما رو تو که میشنوی این همه ربنا رو
برامون یه بارونی بفرست شاید بباره بشوره غم روزگارو
یه شعریم از بیت اول تا آخر به جز عشق چیزی گدایی نکرده
یه سازیم افتاده یه گوشه تنها که هیشکی بهش اعتنایی نکرده
زمونه نفس های ما رو گرفته جای دستمون پای ما رو گرفته
با این روز و شب های کابوس وارش نجنگیده رویای ما رو گرفته
خدایا غریبیم دریاب ما رو تو که میشنوی این همه ربنا رو
برامون یه بارونی بفرست شاید بباره بشوره غم روزگارو غم روزگارو